|
شاید این آخرین دست نوشته ی من باشد/شاید دیگر ندیدمت و یا اگر دیدم نشناسمت!/هر چند مطمئنم هر وقت ببینمت.چشمهایت طوفانی می شود/چقدر صبور شدی دوست من!چقدر من خجالت میکشم.تقدیر صفحات دفتر مرا این چنین رقم زده.باید بروم/و رفتن بدون تو چقدر طاقت فرساست/مرا تیر باران نکن دوست من!حلال کن/به همه بگو که من رفتم/به همه بگو که دست از سرت بردارند/بگو که رفت تا دوستش را پیدا کند!/هیچ وقت چشم به در نمان/بازگشتی برای من نیست/چقدر صبور شدی دوست من!همه کبوتران نامه بر را سر برید/این دوست!هیچ وقت حرفهای مرا باور نکردی/اما من سالهاست به دنبال گمشده ام هستم/چقدر صورتش شبیه تو بود.چقدر صبور شده بود دوست من!خبرش امروز آمد/جنازه اش یک عمر بعد/دوست من چقدر سوخته بود/دست به موهای سوخته اش میکشید من اشک میریختم/چقدر معصوم بود صورتش/در سوگ من گریه نکن!روی من حساب باز نکن دوست من!با چاه خودت درد دل کن/این قطعنامه بوی خون میدهد/تقدیر تو را اشتباه به من سپردند/گریه کن دوست من/گریه کن/برای خودت.برای من/عکسهای مرا بسوزان/شعرهای مرا بسوزان/مراهم.../این جاده مرا رسانده به آخر خط زندگی/گریه کن دوست من/دریا به اشکهای تو نیاز دارد. [ جمعه 92/11/4 ] [ 2:1 عصر ] [ احسان خلیلی ]
[ نظر ]
* یا نور *
ما در زندگیمان خیلی بدهکاریم.. ما حتی به بعضی از حروف الفبای فارسی بدهکاریم.. مثلا ما به حروف دال - واو - سین - ت دونقطه - الف - ر - میم خیلی بدهکاریم. بدهکاریم چون من فکر می کنم تنها رسالت این حروف ،خلق یک جمله ی دو کلمه ای ِ ساده بود...ما حتی "خلق ِ آنی" این جمله ی دو کلمه ای ِ ساده را بارها و بارها از این حروف دریغ کردیم... بدهکاریم چون نفهمیدیم این جمله ی دو کلمه ای ِ ساده را وقتی کپی پیست می کنیم ،در واقع داریم جان ِ حروفش را می گیریم..داریم به احساساتی که پشت این حروف خوابیده خیانت می کنیم... دوستت دارم را کپی پیست نکنیم... طفلکی دلش نازک است این روزها...از دست ما و کیبوردهایمان... دلم برای دوستت دارم هایی تنگ است که از روی دست کسی نوشته نشود... [ چهارشنبه 92/11/2 ] [ 1:31 صبح ] [ احسان خلیلی ]
[ نظر ]
خون شهید، جاذبهی خاک را خواهد شکست؛ شهید سید مرتضی آوینی [ چهارشنبه 92/11/2 ] [ 1:13 صبح ] [ احسان خلیلی ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |